این روزام عین همیشه،به خوبی گذشتن فقط به یه تفاوت که این خوبی،پدر منو بیرون آورد.. این حس های عجیب و غریب و درک نشده !
دلم میخواد بخونم و هر بار،یه چیزی مانعم شده!ولی هدف های من خیلی بزرگ تر از اینن:)
رفتم هیئت عین پارسال و یه جشن بود و الان پشیمون شدم از رفتن:)
دیگه نمیرم جایی که واسم احترام قائل نشن، جای من نیست...:)
+پیش ب سوی مسافرت:)
مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید
برچسب : روز,های, نویسنده : faezehha بازدید : 24 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10