مورچه سیاه

متن مرتبط با «های» در سایت مورچه سیاه نوشته شده است

نردبان شب های تارکی

  • "به اندازه تمام تنهایی هااز نردبان شب بالا میروم" ترس از ارتفاع دارمسختم است این همه تنهایی این همه تنش این همه بالایی.... سختم است ..! پ.ن:متن در این" " از دوست عزیزی کپی شده :)قسمتی از متن و من ادامه دادم یکم ,نردبان,های,تارکی ...ادامه مطلب

  • آدمک های نشناس...

  • پنج شنبه شب رفتیم کوه چقدر خوش گذشتدلم برای این جمع های خودمونی دورهمی تنگ شده بود ولی جای بعضیا خالیِ خالی بود چند نفری اونجا منو گذاشتن وسط و باحرفاشون تیربارونم کردن ناراحت شدم خیلی! ولی فقط خندیدم  :) و اونا باز نقد و قضاوت بیجا از من تو که نمیدانی از دل بیچاره ی منهیچ مگو از بهر خودت سخن :) اصن چه سرودم شاید ناراحت شدم ولی خندیدم و با چندجمله ی الکی از خودم دفاع کردم. نمیخوام کسی چیزی بفهمه و مهم نیست قضاوت ها ولی لطفا یاد بگیریم وقتی جای طرف نیستیم،قضاوتش نکنیم! ,آدمک,های,نشناس ...ادامه مطلب

  • احساس ناامنی میکنم از چشم های دیده نشده

  • دارم دور سر خودم میچرخم! یه بمب ساعتی روی مغزمه که هر بار اخطار میده . نمیتونم درست فکر کنم و دارم کلافه تر میشم و بااین مغر تهی ِ هیچ، دارم میگردم اونقدر گشتم تا حالا که 360 رو هم رد کردم!از خودم به خودم برگشتم و از خودم رد شدم ودارم باز هم رد میشم...توی اتاقی که مثل ِ یه قفس شده باافکاری فقط برای من که انرژی مثبت زیادی هست و انرژی منفی زیاد به دیوار نگاه میکنم روحیه میگیرم،چشمم میبندم و حضور هایی رو حس میکنم که هیچوقت دیده نمیشن! ,احساس,ناامنی,میکنم,چشم,های,دیده,نشده ...ادامه مطلب

  • روز های .........

  • این روزام عین همیشه،به خوبی گذشتن فقط به یه تفاوت که این خوبی،پدر منو بیرون آورد.. این حس های عجیب و غریب و درک نشده ! دلم میخواد بخونم و هر بار،یه چیزی مانعم شده!ولی هدف های من خیلی بزرگ تر از اینن:)رفتم هیئت عین پارسال و یه جشن بود و الان پشیمون شدم از رفتن:) دیگه نمیرم جایی که واسم احترام قائل نشن، جای من نیست...:) +پیش ب سوی مسافرت:) ,روز,های ...ادامه مطلب

  • بعضی روزهای دوست داشتنی :)

  • دلم برات تنگ میشه عزیز ترین معلمم :) بغلش کردم و بوسیدمش و باهاشم دست دادم لحظه ی اخری که اشک تو چشمش جمع شد،دنیامو نابود کرد :(دوستت دارم قاضی جانِ دنیایی :) +پیامارو بعدا جواب میدم بچه ها :) , ...ادامه مطلب

  • تصمیم های یهویی...

  • نوشتن یه دنیا متن بیخودی،برای کسی که نمیخونه، بی اثرترین کاره.اما اینکه بدونی خودت آروم میشی،کافیه..   +از امروز،اهنگ و کتاب پیشنهادی داریم.هروقت کتابی رو تموم کردم،اگر خوشم بیاد،بهتون معرفیش میکنم.وهمچنین اهنگ هایی رو که هروز گوش میدم   _امروز پیشنهادی ندارم_, ...ادامه مطلب

  • خستگی رو بالیوان های مختلف بیرون میکنم...

  • +امشبم یه لیوان کافی میکس تلخ میخورم تاخستگی از تنم بیرون بره, ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه هم میگذرد...

  • +دیشب عروسی خیلی خوب بود وشام چلومرغ بود.فکرنکنین من ادم شکمویی هستما ++زن عمو اومد خونمون آخر شب +++بعدازناهار رفتیم سرخاک مامان ++++بچه ها بهم گفتن توی هیئت کلاسه.همون راه رفتم کلاس.خیلی خوب بود +++++ساعت هشت با نگین داشتیم میومدیم خونه که خانم مامانش رو دید و خواست بامامانش برن بیرون +نگین بامامانت رفتی،کشتمت! -پس چیکار کنم؟ +منومیرسونین سرخیابون باقی راهو پیاده میرم باکریهه-باوشه ومن خوشحال پیاده از سرخیابون تا خونمون رو فقط تند نتد راه میرفتم و پاهام نابود شدن,پنجشنبه بازار همشهری,روزنامه همشهری پنجشنبه,نیازمندیهای پنج شنبه همشهری,همشهری پنجشنبه ...ادامه مطلب

  • شیرینی شکلاتی من

  • امروز رو همش در خواب سپری کردم.فقط عصر یه شیرینی خوشمزه پختم موادش هنگام درست کردن هنگام چیدن در ظرف ودرآخر ومن خوشحال از آشپزیم,شیرینی شکلاتی روز منو,شیرینی های شکلاتی رزا منتظمی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها