مورچه سیاه

ساخت وبلاگ
تعطیل شد اینجا:))

یه وبلاگ جدید زدم خواستید ادرسش رو کامنت بذارید

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 24 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 14:18

چهارشنبه و روزی که مدرسمون ب طور کسل کننده ای گذشت!

دلم میخواد برگردم به دوران ابتدایی!به اون روزایی که دغدغه ام این بود ک مقنعه چانه دارم را چگونه بپوشم!

امروز با بچه ها کلی یاد معلم ها کردیم البته از نوع غیبت و ادادراوردن ولی خیلی خوووب بود!

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 13:14

سلام ببخشید باز که دیر اومدم!روزای مدرسه و کلی کار راستی شدم خانم خونه :) (نه ک ازدواج کرده باشما) ولی خب باز خونه ی پدری کلی کار روی دوش منه و بعدازاون مدرسه و وقت نداشتن که بیام اینجا و براتون بنویسم. امروز هم روز تاسوعاست نمیخواستم عین هرسال برم شاهزاده قاسم ولی خب باز هم رفتم و الان هم دارم اماده میشم برم هیات مثل این شب ِ محرم! باورم نمیشه داره تموم میشه این شبا... التماس دعا دارم ازتون خواهش مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 21:21

ببخشید از همه که بعد از یک ماه دارم پست اون روزا رو میذارم و دیگه پستی نگذاشته بودم!زندگی خسته کنندس کمی ولی خب میخوام از روزای مسافرت بگم روز اول که حرکت کردیم،ظهر بود و بعداز ناهار ساعت دو حرکت کردیم وبماند توی راه چقدر خسته شدم چون کمک راننده بودم خسته از نظر اینکه خوابم میومد نه بیشتر وگرنه اینقدر ذوق داشتم که نگید!شب ساعت 10 بود فکر کنم که رسیدیم اصفهان و ازاون شهر شلوغ و کمی اعصاب خورد کن بر مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : مسافرت, نویسنده : faezehha بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 16:04

امروز تصمیم گرفتم برم کلاس اروبیکخب دختر خاله جان  و دوست جان مرا مسخره کردند که تو چی داری که بخوای لاغر بشی و من هی بهشون میگم بابا شکم آوردم دارم چاق میشم ولی باز مسخرم میکنن که لاغری و نیاز نداری به ای کارا :) خلاصه کلاس شروع شد و منم که جلسه اولم بود و ردیف آخر بودیم و هیچی نمیدیدم جلو و مربی رواز بچه های جلویی تقلید میکردم و حرکت ها رو بصورت خنده داری میرفتم که خودم بعضی جاهاش دیگه زیادی خندم میگرفت که نمیتونم برم و وایمیسادم کنار و همراشون براشون دست میزدم فقط +برای گرفتن مدرک زبان، باید برم کلاس این ترم ولی هی یادم میره و تالا سه جلسه ازش گذشتهدوستام نمیان ظاهرا و من شاید نرم بخاطر دوس مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : اروبیک, نویسنده : faezehha بازدید : 14 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10

"به اندازه تمام تنهایی ها
از نردبان شب بالا میروم"


ترس از ارتفاع دارم

سختم است این همه تنهایی

این همه تنش

این همه بالایی....

سختم است ..!

پ.ن:متن در این" " از دوست عزیزی کپی شده :)قسمتی از متن و من ادامه دادم یکم

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نردبان,های,تارکی, نویسنده : faezehha بازدید : 30 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10

کاش بعضی از دوستان که آف پیام میذارن، آدرس هم میذاشتن :)

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : سخنی,کوتاه, نویسنده : faezehha بازدید : 19 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10

امروز کار خاصی انجام ندادم فقط کلاس رفتم که اونم چون جلسه دوم بود خداروشکر حرکت هارو درست انجام میدم یکمیه حرکته برای آب کردن پهلو یه لحظه خندم گرفت به دوستم گفتم من پهلو ندارم نکنه کلیه هام آب شه چندتا خانم هستن توی کلاس که بچه هاشونم میارن. آخرای کلاس بود و داشتیم شنا میزدیم که چشمم به بچه خانمه افتاد که روی کمرش نشسته بود و داشت برا خودش حال میکرد اینقدر با صدای بلند خندیدم که دوستم هی میگفت فائزه آروم!فائزه آبرومون بردی!فائزه!! یعنی من از خنده نمیتونستم کاری کنم فقط بعد از هرحرکتم قیافه من اینطوری میشدبا بقیه بای بای میکردم یعنی من دارم میرم کلاس برا خوش گذرونی +قراره شنبه بریم استخر(شایدم مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : روزخاصی,نبود, نویسنده : faezehha بازدید : 16 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10

چهار شنبه صبح رفتیم بانکو من ازاونجایی که آدم نیستم که حقم خورده بشه ،وقتی دیدم بانکداره داره کار آدمای آشنا رو راه میندازه و من اونجا بوقم،عصبی شدم و کلافه رفتم پیشش و با چند جمله گفت بشیننشستم و بعداز سه ساعت کارام رو کرد و گفت باید بری پیش همکارم و همکارش از خودش بداخلاق تر بااون حسابی دعوام شد گفتم:سیستمتون قطعه که اینقدر آروم کار میکنین؟ گفت:هروقت دیدی من دستم زیر چونمه و بیکار نشستم بعد بگو  گفتم:سیستم قطع نباشه ، شما آروم کار میکنین! اینقدر صبوری خوب نیست گفت:مشتری باید صبر داشته باشه گفتم:آره ولی 10دقیقه نه دو ساااعت! ما درگیر دعوا کردن بودیم که یه خانمه گوشی گذاشت در گوش مرد بانکداره مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : دنیا,عجیب,آدم,عجیب, نویسنده : faezehha بازدید : 16 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10

پنج شنبه شب رفتیم کوه چقدر خوش گذشتدلم برای این جمع های خودمونی دورهمی تنگ شده بود ولی جای بعضیا خالیِ خالی بود چند نفری اونجا منو گذاشتن وسط و باحرفاشون تیربارونم کردن ناراحت شدم خیلی! ولی فقط خندیدم  :) و اونا باز نقد و قضاوت بیجا از من تو که نمیدانی از دل بیچاره ی منهیچ مگو از بهر خودت سخن :) اصن چه سرودم شاید ناراحت شدم ولی خندیدم و با چندجمله ی الکی از خودم دفاع کردم. نمیخوام کسی چیزی بفهمه و مهم نیست قضاوت ها ولی لطفا یاد بگیریم وقتی جای طرف نیستیم،قضاوتش نکنیم! مورچه سیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : آدمک,های,نشناس, نویسنده : faezehha بازدید : 15 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:10