++زن عمو اومد خونمون آخر شب
+++بعدازناهار رفتیم سرخاک مامان
++++بچه ها بهم گفتن توی هیئت کلاسه.همون راه رفتم کلاس.خیلی خوب بود
+++++ساعت هشت با نگین داشتیم میومدیم خونه که خانم مامانش رو دید و خواست بامامانش برن بیرون
+نگین بامامانت رفتی،کشتمت!
-پس چیکار کنم؟
+منومیرسونین سرخیابون باقی راهو پیاده میرم
باکریهه-باوشه
ومن خوشحال پیاده از سرخیابون تا خونمون رو فقط تند نتد راه میرفتم و پاهام نابود شدن
مورچه سیاه...برچسب : پنجشنبه بازار همشهری,روزنامه همشهری پنجشنبه,نیازمندیهای پنج شنبه همشهری,همشهری پنجشنبه, نویسنده : faezehha بازدید : 14