مروری بر خاطرات کودکی

ساخت وبلاگ
یادمه کوچیک که بودم،شاید 4-5ساله،وقتی میخواستم به نظر خودم خیلی باکلاس صحبت کنم این کلمه ها رو به کار میبردم:

ممنانم _ممنونم_

نازده _نوزده_

باقیشو الان یادم نیست بعدا میگم

به آیفون که دیگه نگو خاطرش جداست.سه ساله بودم که خونه آقاجونم آیفون گرفته بودم.ماسه دخترخاله همسنیم که من از دومی چهارماه و از سومی هشت ماه بزرگترم.توی کوچه خونه آقاجون بازی میکردیم وقتی واردخونه شدیم،داشتن خونه آقاجونو رنگ میکردن دیواراش. با ذوق اون دوتا گفتن 

-وااااااای تلفن دیواری

منم اومدم کلاس بذارم گفتم+نه خرا به این میگن آی نُف

هنوزکه هنوزه زنداییم بهم میگه و توی جمع کلی بهم میخندن

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : مروری بر خاطرات, نویسنده : faezehha بازدید : 14 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 15:00