آخر از دست خودم پیر میشم

ساخت وبلاگ
تاالان مدرسه بودم و تازه رسیدم خونه خسته و کوفته میل ناهار نیست و سریع اومدم پشت سیستم.امروز مدرسه صبحونه دادن و فیزیک (عشقم)ک اومد سرکلاس و فکر کنم منو یادش رفته،هرکار کردم نپرسه،نشد!زنگ دوم ک انشا داشتیم و منم دوتا انشای نابود ،نوشته بودم و دست بلند نکردم که بخونم!

واینکه زنگ سوم هم به باد فنا رفت،بدلیل جلسه داشتن دبیرها و زنگ آخر هم مثل جون کندن خودمون بود و ادبیات داشتیم و هر یه ثانیه،نیم ساعت میگذشت

-ساعت چنده؟

+والا سه ساعته یه ربع به یکه

مکالمه من باهرکی ساعت ازم میپرسید

 

پ.ن:خدا بدادتون برسه بخندیدن و معلم باهات لج کنه و بلندت کنه تاسوالای تمرین ها رو حل کنی و تاآخر زنگ فقط تو جواب بدی!از دست اذیت کردنای خودم

+تا روز شنبه یعنی چهارروز تعطیلی!!عشق است این چهارروزو

 

++دیشب بخاطر فعال بودن،حاج آقا بهمون هدیه داد منو دوست جان.

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : اخر دستور لمصر,اخر دستور جزائري,اخر دست فرمان,اخر دستور عراقي,آخر دست فرمون,اخر دستور للسودان,آخر دستبند دوستی,آخر هفته از دست رفته,اخر دستور في الجزائر,اخر دستور للجزائر, نویسنده : faezehha بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 10:00