تاالان مدرسه بودم و تازه رسیدم خونه خسته و کوفته میل ناهار نیست و سریع اومدم پشت سیستم.امروز مدرسه صبحونه دادن و فیزیک (عشقم)ک اومد سرکلاس و فکر کنم منو یادش رفته،هرکار کردم نپرسه،نشد!زنگ دوم ک انشا داشتیم و منم دوتا انشای نابود ،نوشته بودم و دست بلند نکردم که بخونم! واینکه زنگ سوم هم به باد فنا رفت،بدلیل جلسه داشتن دبیرها و زنگ آخر هم مثل جون کندن خودمون بود و ادبیات داشتیم و هر یه ثانیه،نیم ساعت میگذشت -ساعت چنده؟ +والا سه ساعته یه ربع به یکه مکالمه من باهرکی ساعت ازم میپرسید پ.ن:خدا بدادتون برسه بخندیدن و معلم باهات لج کنه و بلندت کنه تاسوالای تمری,اخر دستور لمصر,اخر دستور جزائري,اخر دست فرمان,اخر دستور عراقي,آخر دست فرمون,اخر دستور للسودان,آخر دستبند دوستی,آخر هفته از دست رفته,اخر دستور في الجزائر,اخر دستور للجزائر ...ادامه مطلب
امروز تمام زنگ ها رو در بیکاری گذروندیم و خیلیم خوب بود دوتازنگ فیزیک داشتم و یه زنگ هم ادبیات که نیومد دوتاش کلاس بندی شدیم زنگ اخر بالاخره و منو دخترخاله و رضوان و نیلوفر و محدثه باهمیم مریم و مهدیه جداافتادن که اوناهم اگر بشه، میخوان بیان کلاس ب! کلا راضیم ازشون :) , ...ادامه مطلب