خونه ننه جون،نذری عمو اینا رو پختیم
بعدم که حوصلمان بسی سررفت با حسین و فاطمه ومحمداومدیم خونه.
خسته و کوفته،بعدازخوردن آلوچه برگشتیم و توی راه به هیئت ها خوردیم
شیرمیدادن رفتن شیربخورم،که حسین و فاطمه گفتن آلوچه خوردی،مریض میشی
ومنو محمد دست تو دست هم رفتیم باهسئت صاحب الزمان داخل
امسال تاسوعا،مثل هرسال نشد و ما نصفه رسیدیم پیش همه و
محمدنرسید به هیئت خودمون و بعد با عمو اینا رفت
.مهرشاد سنج به لبش خوردوپوکید
وقتی برگشتیم همه،فهمیدن شیرها مسموم بوده و بابا مسموم شد
کمک عمو نذری هارو بسته بندی کردم
خورش رو به نیت همه هم زدم و خواسته ی قلبی خاصی نداشتم
شب هم زودبرگشتیم خونه بخاطر بابا و هرکار کردیم نرفت دکتر و زود خوابیدیم
مورچه سیاه...برچسب : تاسوعا,تاسوعا و عاشورا سال 95,تاسوعاء وعاشوراء,تاسوعا و عاشورا 95,تاسوعا و عاشورای حسینی,تاسوعای حسینی,تاسوعا چیست,تاسوعا وعاشورا,تاسوعاء وعاشوراء 2013,تاسوعا حسینی, نویسنده : faezehha بازدید : 17