مورچه سیاه

متن مرتبط با «اول هفته به انگلیسی» در سایت مورچه سیاه نوشته شده است

4شنبه

  • چهارشنبه و روزی که مدرسمون ب طور کسل کننده ای گذشت! دلم میخواد برگردم به دوران ابتدایی!به اون روزایی که دغدغه ام این بود ک مقنعه چانه دارم را چگونه بپوشم! امروز با بچه ها کلی یاد معلم ها کردیم البته از نوع غیبت و ادادراوردن ولی خیلی خوووب بود!, ...ادامه مطلب

  • دوشنبه :)

  • مدرسه خوب بود امروز.زنگ اول آزاد بودیم هفته ی قبل رسما دوشنبه زنگ اول داشتیم معلمه رو از کلاس پرت میکردیم بیرون انشای زیبامو که خوندم،دبیر محترم گفت، -خودت نوشتی؟ +آره -منبعی چیزی استفاده کردی؟ +فقط همین آیه قرآن رو -نه اینو که میدونم مطلبت +نه -آفرین خیلی خوب نوشتی یه 20داد و یه امضا کرد و یه 20هم توی دفتر بهم دادو گفت: -نوش جونت یه لبخند زدم و رفتم نشستم زنگ سوم هم که علوم آزمایشگاهی داشتیم و ناهار هم توی مدرسه با بچه ها خریدیم +واسه فرداباید تمرین های ریاضی رو حل کنم و هیچ کاری نکردم.امتحان هم داریم.شیمی و ریاضی نخوندم   _آهنگ و کتاب پیشنهادی نداریم_,دوشنبه تعطیل است,دوشنبه تاجیکستان,دوشنبه تعطیل,دوشنبه تعطيل است يا نه,دوشنبه عید فطر است,دوشنبه بازار,دوشنبه عید فطر,دوشنبه اول ماه سوره واقعه,دوشنبه بازار اینترنتی,دوشنبه تعطیله ...ادامه مطلب

  • دومین روز هفته

  • زنگ اول که عربی امتحانشو گرفت و 50تا سوال بود،نمیدونم چند میشم زنگ دوم که شیمی درس داد یعنی بگو یه چی از کلاسش فهمیده باشم بس دلم درد داشت خیلی گند بود حالم امروز زنگ اخر هم که باز امتحان داشتیم و زیست بود دیشب از دل درد هیچی نتونسته بودم بخونم ظهر بعدازاینکه اومدم خونه،خوابیدم شایدبهتر شم اما بهتر نشدم و تازه دارم از بیمارستان میام باز هم آمپول زدم و کلی قرص آوردم خونه برای فردا هیچ کاری نکردم هنوز کتاب پیشنهادی:هیچ یک از انها باز نمیگردند (افسوس که انسان قدر سعادت را نمی‌داند، موقعی می‌فهمی که آن را از دست داده‌ای. آه که در عرض یک سال چه وقایعی رخ دا,اولین روز هفته میلادی,اولین روز هفته,اولین روز هفته بخیر,اولین روز هفته در انگلیسی,اولین روز هفته دفاع مقدس,اولین روز هفته در انگلیس,اولین روز هفته در اروپا,اولین روز هفته سلامت ...ادامه مطلب

  • اول هفته

  • از صبح همینجور امتحان داشتیم.امتحان اولمون زبان بود.هی بد نبود!دوتا زنگ زبان داشتن،واقعا حوصله آدمو سرمیبره از معلمش بدم میاد،غیرقابل تحمله برای من زنگ سوم هم که دینی پرسید و درس داد زنگ اخر هم که ریاضی یه کوییز دادیم.یه جاشو اشتباه نوشتم اشتباه فهمیدم صورت رو. معلمش بد نیست!نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم +خب کتاب وآهنگ معرفی کردن خیلی وقته متوقف شده ها کتاب پیشنهادی : من اورا دوست داشتم از آنا گاوالدا اهنگ یه عکس یادگاری مازیار فلاحی ,اول هفته خوبی داشته باشید,اول هفته,اول هفته بخیر,اول هفته به انگلیسی,اول هفته شاد,اول هفته بارداری,هفته اول بارداری چگونه است,هفته اول بارداری علائم,هفته اول بارداري,هفته اول بارداری چه زمانی است؟ ...ادامه مطلب

  • شب پنج شنبه :)

  • دیشب بعدازاینکه از خاک مامان برگشتیم،رفتیم سفره نذر. خودمون رو کشتیم تا غذا بهمون برسه یعنی بس خندیدیم با فاطی و زهرا دوستش قرمز شده بودیم میون روضه،نمیذاشتن گریه کنیم درجه کیفیت غذای هم خوب نبود،ک خوب مهم نیست ،مهم اینه نذر حسین زهراست شب هم خونه عمه موندم و تاآخر شب کلی با فاطمه گفتیم و خنیدیدم شب خواب کربلا رو دیدم.آخ ک چقدر دلم میخواد برم کربلا برای اربعین,پنجشنبه شب,شب پنجشنبه زن و شوهر,شب پنج شنبه یعنی چه,شب پنج شنبه اموات,شب پنج شنبه چه زمانی است,اعمال شب پنجشنبه,دعای پنجشنبه شب,نماز شب پنجشنبه,جک پنجشنبه شب,جوک پنجشنبه شب ...ادامه مطلب

  • روز آخر هفته ی اول...

  • امروز تمام زنگ ها رو در بیکاری گذروندیم و خیلیم خوب بود دوتازنگ فیزیک داشتم و یه زنگ هم ادبیات که نیومد دوتاش کلاس بندی شدیم زنگ اخر بالاخره و منو دخترخاله و رضوان و نیلوفر و محدثه باهمیم مریم و مهدیه جداافتادن که اوناهم اگر بشه، میخوان بیان کلاس ب! کلا راضیم ازشون :)  , ...ادامه مطلب

  • روزاول مدرسه

  • +روزاول خداروشکر زود از خواب بیدار شدم و منتظر دوست جان بودیم تا ایشون پیام دادن نمیام الان توبرو و منو محدثه و مهدیه و سارا رفتیم ++هیچ کار خاصی نکردیم فقط نشستیم دور هم و خندیدیم و پانتومیم بازی کردیم و کلاساهم قسمت بندی نکردن +++در کل روز خیلی خوبی بود. دیداردوستان و خندیدن و شاد بودن برای ساعاتی   پ.ن:سال دیگه زود هفته اول مدرسه نمیرم,روزاول مدرسه,شعر روزاول مدرسه,خاطره روزاول مدرسه,خاطرات روزاول مدرسه,تبریک روزاول مدرسه,دکلمه روزاول مدرسه,پیامک روزاول مدرسه,عکس روزاول مدرسه,انشا روزاول مدرسه,متن روزاول مدرسه ...ادامه مطلب

  • روزی دگرم باز به غصه گذشت

  • یه ادم وقتی حالش بد شه،نمیتونه کنترلش رو دست خودش بگیره   پ.ن:باخوندن نوشته ی نسترن بدحالم بد شد..., ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه ی خوب...

  • +صبح از خواب بیدار شدم و رفتیم کتاب هامو خریدم ++هنوز درگیر جلد کردن کتابام +++من نمیدونم دوم دبیرستان کتاب انشا میخواد چیکار آخه؟حالا خوبه انشام خوبه اینجور میگم ++++ظهر هم به لطف عمو خان و مصطفی خان نخوابیدم درست .آخرم نشستم کتابارو چسب کردم. +++++شب خونه عمه بودیم. شب خوبی بود و کلی خندیدیم و خوش گذشت امروز بهم.,پنج شنبه یاد گذشتگان,پنج شنبه یاد رفتگان,پنج شنبه ی فیروزه ای,پنج شنبه یاد اموات,پنج شنبه یادی از اموات,پنج شنبه یاد درگذشتگان,پنج شنبه يادي از رفتگان,پنج شنبه ی ماست,پنجشنبه اخر ماه,پنجشنبه ی آخر سال ...ادامه مطلب

  • و من هر روز با تمام خاطرات راه به تو می رسم !

  • صبح ساعت شش باصدای بابا که به محمدمیگفت زود باش بابایی بیدار شدم. +بابا منم بیام؟ -نه بابا کجا میخوای بیای؟ +تنهایی بری خب؟ -نه بابا داییت هم میگم بیاد پیشم.قیافتو نگاه کن،بروبخواب یه نگاه به آینه انداختم بادیدن قیافه خودم،سکته روزدم.موهام فرفری ریخته شده بود بالای سرم میخواستم همراه بابا برم بیمارستان برای دست محمد و ازاون طرفم بریم کتابفروشی که خب،منو نبرد.دوروز دیگه تولد رفیق جانمان هست و هنوز هیچی نخریدم واسش,هردو مغرور,روزها میگذرند و من هر روز,هردو عاشق,من و خدا هر روز فراموش,هردو درگیر یه حسیم,من و خدا هر روز فراموش می کنیم,من و همسرم هر شب,من و خدا هر روز,من و خدا هر روز صبح,خاطرات من و هرکولس ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه هم میگذرد...

  • +دیشب عروسی خیلی خوب بود وشام چلومرغ بود.فکرنکنین من ادم شکمویی هستما ++زن عمو اومد خونمون آخر شب +++بعدازناهار رفتیم سرخاک مامان ++++بچه ها بهم گفتن توی هیئت کلاسه.همون راه رفتم کلاس.خیلی خوب بود +++++ساعت هشت با نگین داشتیم میومدیم خونه که خانم مامانش رو دید و خواست بامامانش برن بیرون +نگین بامامانت رفتی،کشتمت! -پس چیکار کنم؟ +منومیرسونین سرخیابون باقی راهو پیاده میرم باکریهه-باوشه ومن خوشحال پیاده از سرخیابون تا خونمون رو فقط تند نتد راه میرفتم و پاهام نابود شدن,پنجشنبه بازار همشهری,روزنامه همشهری پنجشنبه,نیازمندیهای پنج شنبه همشهری,همشهری پنجشنبه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها