هنوز معلم هامون معلوم نیست و کلاس بندی نشدیم اینکه بخوام از رفیق جانم جدا شم،خیلی بده!اما فکر نمیکنم کسی حرف بون من شه!من میتونم جلوی همه بیرون بیام امروز انسانی ها از مدرسه رفتن! پ.ن:از مدرسه جدید خوشم نمیاد!وقتی نگاش میکنم،هیچ انرژی توش نمیبینم!همه خسته هستند فکرکنم, ...ادامه مطلب
بابدبختی خوابیدم که ساعت دو یهو افتادم به سرفهخداروشکر یاسمن بیدار بود و اسپریم رو سریع از کیفم بیرون آورد بهم داداز تشکر کردم که باز یکی جونمو نجات دادخسته شدم از این وضع اما راضیم بازم و هیچ گله ای ندارم از خدادراز کشیدم و خوابم برد ده دقیقه ای.ازخواب بیدار شدم برم حرم.سارا اومد ولی نغمه و یاسمن و زهرا تخت خوابیده بودنوقتی رفتیم توی صحن رضوی،بچه ها میخواستن برن مسجد گوهرشاد ولی منو معصومه و زهرا و المیرا تصمیم گرفتیم تا ساعت شش که وقت داشتیم،بریم زیارت و بعد بریم نماز بخونیم.از بقیه جدا شدیم و رفیم صحن انقلاب. موقع اذان صبح که شد، در بسته شد و خیلی ه,روزچهارم المپیک,روزچهارم,روزچهارم ماه عسل,روزچهارم ماه عسل 95,روزچهارم خرداد,روزچهارم جشنواره,روزچهارم جشنواره فیلم فجر,روزچهارم محرم ...ادامه مطلب
+ظهر خونه آقاجون رفتیم ناهار دعوت بودیم ++کلی حرف شنیدم از همشون و در آخر بهشون گفتم"توی این زمونه اگر زبون نداشته باشی،قورتت میدن" +++کلی حرف ها رو پنهون کردم و گذاشتم همه منو مقصر بشناسن در صورتیکه من مقصر هیچ کاری نبودم +من با هرکسی مثل خودش رفتار نمیکنم،در شان شخصیت و لیاقتش رفتار میکنم -حتی بدترازاونی +نمیفهمی ...,عید قربان 95 ...ادامه مطلب