امروز تصمیم گرفتم برم کلاس اروبیکخب دختر خاله جان و دوست جان مرا مسخره کردند که تو چی داری که بخوای لاغر بشی و من هی بهشون میگم بابا شکم آوردم دارم چاق میشم ولی باز مسخرم میکنن که لاغری و نیاز نداری به ای کارا :) خلاصه کلاس شروع شد و منم که جلسه اولم بود و ردیف آخر بودیم و هیچی نمیدیدم جلو و مربی رواز بچه های جلویی تقلید میکردم و حرکت ها رو بصورت خنده داری میرفتم که خودم بعضی جاهاش دیگه زیادی خندم میگرفت که نمیتونم برم و وایمیسادم کنار و همراشون براشون دست میزدم فقط +برای گرفتن مدرک زبان، باید برم کلاس این ترم ولی هی یادم میره و تالا سه جلسه ازش گذشتهدوستام نمیان ظاهرا و من شاید نرم بخاطر دوس,اروبیک ...ادامه مطلب